تورقی بر جنایات داعشی‌های دهه ۶۰

بعد از پیروزی انقلاب مردم ایران بر علیه نظام شاهنشاهی، سازمان مجاهدین خلق با شکست در فرآیند مردمی تعیین حاکمیت به مبارزه مسلحانه روی آوردند. به بیان دیگر از همان مقطعی که گروه احساس کرد فاقد پشتوانه مردمی و به تبع آن قانونی برای کسب قدرت از مجاری منطقی و قانونی آن یعنی انتخابات است، به ایجاد زمینه برای تصاحب مسلحانه‌ قدرت پرداخت.

مسعود رجوی در توضیح طراحی خود برای سرنگونی جمهوری اسلامی به روش مسلحانه، به چند مرحله اشاره می‌کند:

“مرحله‌ اول فاز نظامی از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ شروع شد و تا تابستان ۱۳۶۱ طول کشید. این مرحله نوبت سران سیاسی بود. قبل از هر چیز شاه‌مهره‌ها هدف بودند. در این مرحله قرار بود که رژیم بی‌آینده شود و ثبات‌اش را از دست بدهد و در عوض سازمان مجاهدین تثبیت شده و به عنوان جانشین رژیم اسلامی معرفی شود.

مرحله‌ دوم از تابستان ۱۳۶۱ تا پایان سال ۱۳۶۲ ادامه یافت. در این مرحله نوبت به بدنه نظام رسید، یعنی زدن سر انگشتان رژیم و این‌جاست که قطع دست و پای اجرایی جمهوری اسلامی اهمیت پیدا می‌کند.”

سازمان مجاهدین در گزارش‌های خود از عملیات‌های تروریستی نیروهایش در داخل ایران از زبان علی زرکش که در آن مقطع فرماندهی سیاسی – نظامی سازمان در ایران را بر عهده داشت، به ترور بیش از هزار نفر از شهروندان ایرانی اعتراف می‌کند:

«از آغاز مرحله‌ دوم مقاومت تاکنون (۱۶/۱۰/۱۳۶۱) بیش از هزار تن از ایادی رژیم به دست واحدهای عملیاتی سازمان[مجاهدین] در استان های تهران، گیلان، مازندران، فارس، همدان، اراک، خراسان، اصفهان، کردستان و … نابود شده‌اند که ۲۸ نفر از آنان از نیروهای سپاه پاسداران بوده‌اند.»

زرکش در گزارش دیگری که در مورخه‌ی ۲۰/۴/۶۲ منتشر شد، اعلام کرد:

«از۳۰ خرداد ۱۳۶۱ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۲، حداقل ۲۸۰۰ تن از مزدوران رژیم بر اثر آتش رزمندگان مجاهد سازمان[مجاهدین] به هلاکت رسیده‌اند که ۴۰ تن از آنان از نیروهای پاسدار بوده‌اند..»

آنچه در این گزارش‌ها بیش از هر نکته‌ دیگری به چشم می‌آید، اعترافات سازمان مجاهدین در کشتار مردم عادی و غیر نظامی است. چراکه بنا به تصریح سازمان از میان ۲۸۰۰ نفر تنها ۴۰ تن عضو سپاه پاسداران بودند و نیروی نظامی محسوب می‌شدند و مابقی را شهروندان غیر نظامی تشکیل می‌داده‌اند.

زیرا با توجه به علنی بودن هویت قربانیان ترورهای کور مجاهدین،، امکان انتساب شهروندان عادی به عضویت در نیروهای نظامی و یا سمت‌های مهم قضایی – امنیتی فراهم نبود و از همین رو از میان ۲۸۰۰ تن تنها ۴۰ نفر را از اعضای سپاه معرفی می‌کنند و درباره هویت سایر قربانیان خود سکوت می‌نماید. هرچند بنابر ادبیات رایج در سازمان(مجاهدین) تمامی قربانیان ترورهای سازمان(مجاهدین) بدون توجه به شغل، اعتقادات و … مزدوران رژیم و سرانگشتان اختناق محسوب می‌شدند و به دلایلی از قبیل حضور یا عبور از مقابل مساجد، همسایگی با نیروهای وفادار به جمهوری اسلامی، نصب تصاویر مسئولان و شخصیت‌های مذهبی- سیاسی جمهوری اسلامی در محل کسب و یا منزل و یا تنها به علت داشتن قیافه‌ای حزب اللهی! هدف آتش نیروهای سازمان قرار گرفته‌اند!

در نهایت مسعود رجوی طی مصاحبه‌ای با نشریه عرب زبان المصور، تعداد کل شهروندان ایرانی را که از ابتدای ورود سازمان به فاز مسلحانه تا انتهای سال ۱۳۶۲ به دست نیروهای سازمان به قتل رسیدند، بیش از ۶ هزار نفر اعلام می‌کند و در عمل، مسئولیت خون بیش از ۶ هزار نفر از قربانیان سازمان را بر عهده می‌گیرد!

قابل توجه آن که در این مصاحبه رجوی اقرار می‌کند که از این تعداد تنها ۵ نفر از مسئولان عالی‌رتبه‌ی جمهوری اسلامی بوده و در خصوص هویت و یا مسئولیت سایر قربانیان مطلبی ارائه نمی‌کند. این پنج نفر عبارتند از: شهیدان اسدالله مدنی، عبدالحسین دستغیب، محمد صدوقی، عطاء‌الله اشرفی اصفهانی و عبدالکریم هاشمی‌نژاد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تمامی حقوق متعلق به سایت هزار اشرف می باشد.