مجاهدین خلق از اینجا رانده و از آنجا مانده

اینکه تاریخ مصرف مجاهدین و سیاست و ایدئولوژی شان تمام شده است را خود مزدوران رجوی هم بدان اذعان می کنند. تا آنجا که برای جلب حمایتی که از هیچ سویی ندارند می نویسند، اگر با سیاست ها و ایدئولوژی ما نیز موافق نیستید ، لااقل از ما حمایت کنید:

” برای حمایت از مجاهدین خلق لازم نیست با ایدئولوژی و حتی با سیاست آن‌ها موافق بود… ”

معلوم نیست که اگر کسی شما را قبول نداشته باشد، سیاست شما را قبول نداشته باشد، ایدئولوژی شما را نیز قبول نداشته باشد، چرا باید از شما حمایت کند؟ لابد فکر می کند تیپ و قیافه خوشگلی دارید ، تا بدین سبب از شما حمایت کنند؟ که البته این آخری را اصلا ندارید، چرا که همه سنین پایانی عمر را تجربه می کنید و احتمالا از پا افتاده اید.

اما هرگز نباید از واقعیت غافل شد، واقعیت این است که رجوی ها حتی در درون خود مقبولیت ندارند و این عدم مشروعیت درونی ، بی گمان در بیرون نیز تاثیر گذاشته و همه را از ذات پلید رهبران مجاهدین بر حذر می دارد.

در مورد مجاهدین خلق، با پدیده ای بسیار عجیب روبرو هستیم، در درون تشکیلات هیچ نیرویی از رهبری تبعیت و فرمانبرداری ندارد، اوضاع درونی مناسبات بسیار درهم ریخته و آشفته است، ملاء اجتماعی خود را نیز که در عراق سنگ باران کردند و خانواده ها را مزدور وزارت اطلاعات خواندند. هر خانواده ای که از عراق برمی گشت و توانسته یا نتوانسته بود فرزند یا همسر خود را ملاقات کند، به بمبی علیه سازمان مبدل شده بود که در همه جا علیه رهبری سازمان افشاگری می کرد.

با پس زدن برخی نیروهای مستقل که روزگاری در دام مجاهدین افتاده بودند، از ملاء خارج و برخی هواداران نیز بکلی طرد شدند.
حال رهبران این گروه بسته و سکت که از سوی جوامع بین المللی به نقض حقوق بشر و شکنجه و زندانی کردن اعضای خود متهم هستند، با چه رویی ایستاده و در مقابل چشمان بهت زده ناظران، از آزادی و دمکراسی حرف می زنند، حکایتی بس غریب و عجیبی است که از دجالانی چون مسعود و مریم ، فقط سر می زند!

قلم به مزدان رجوی هم که برای مشتی دلار، هزار دروغ و دغل سرهم می کنند، تا بلکه بتوانند مشروعیتی مینیمم برای مجاهدین کسب کنند تا روزی شان قطع نشود، باید گفت که هر شغل سیاه، اما شرافتمندانه ای از سر بردن به منجلاب رجوی ها، هزار بار شرف دارد به سنگ به سندان کوبیدن اینچنینی.

در مقطع کنونی رهبران مجاهدین خلق در انزوای مطلق به سر برده و منتظر سرنگونی خود هستند. هیچ ننگی بالاتر از این نیست که چشم ها را بر روی جنایات بی شمار رجوی های تروریست ببندید. نان بی شرفی در کاسه خون بیگناهان در فرقه رجوی زدن و سدجوع کردن، تشویق ستمکارانی است که سالهای سال است با راه انداختن مغزشوئی و فرقه گرائی ، صدها و هزاران جوان این مرز و بوم را به کام مرگ فرستادند و اکنون ته مانده این جنایات را در درون حصارهای خود در اسارت نگه داشتند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تمامی حقوق متعلق به سایت هزار اشرف می باشد.